هنر

هنر

هنر و هنرمندان
هنر

هنر

هنر و هنرمندان

هنر عبارت است از :

هنر عبارت است از :


بیان احساسات و افکار به


طریقی که قابل درک و



لمس باشد

ضرورت یادگیری هنر

ضرورت یادگیری هنر

 

 

   کاربرد حواس مختلف

بدیهی است که مغز ما نیاز به تمرین و فعالیت دارد تا رشد کرده و سالم باقی بماند . زمانی که پدیده ها و وقایع به وسیله ی حواس مختلف دریافت می شوند. ( دیدن – شنیدن – لمس کردن – نرم کردن و بوییدن ) آن ها در چندین شبکه ی حافظه مرتبط با هم ذخیره می شوند. حافظه ای که بدین گونه ذخیره می شود، قوی تر و قابل دسترسی تر از حافظه ای است که فقط در یک حوزه ی حسی ذخیره شده است. لذا فعالیتهای آموزشی چند حسی مثل بازی ها ، ایفای نقش ، انگیزه ها و تجارب هنری می توانند حافظه ی قدرتمندی را بیافرینند. لذا اگر چه کاربرد تمامی حواس در یک حوزه از تدریس ، غیر ممکن است ، ولی هر چه قدر که حواس بیشتر در طی یک درس بکار گرفته شوند، این احتمال بیشتر وجود دارد که مفاهیم بیشتری بخاطر سپرده شود و بعداً اصلاح گردند.

 

   رشد خود را راهبری دانش آموزان

برای آنکه قوای درونی دانش آموزان کاملاً در کلاس درس و سپس در زندگی شکوه گردد آنان نیاز به آزادی قانونمند برای خود راهبری در یادگیری دارند. در واقع ، کافی نیست که دانش آموزان در یک محیط برانگیزاننده باشند، بلکه آنها باید به ایجاد و آفرینش این محیط هم کمک کرده و مستقیمــــاً با آن تعامل نمایند. آنها باید فرصتـــهای متعـددی را برای گفتن داستان هایشان داشته باشند ، نه آن که فقط شنونده داستان های معلم باشند.

آموزش رسمی باید آغازگر یک فرایند پویا باشد که از طریق آن دانش آموزان به گونه ای پیشرونده وابستگی شان به معلمان و نمادهای آموزشی کم شده و به آنها اراده ای برای اجرا و اداره ی یادگیری خود بدهند. لذا باید هدف مربیان آن باشد که رشد دانش آموزان را تسهیل کرده تا آنان ، معلمان خودشان بشوند.

 کاربرد عواطف و احساسات

 به لحاظ فیزیولوژیک ، عاطفه نقش مهمی را در چگونگی یادگیری ما بازی می کند.      دانش آموزان هنگامی

که اطلاعات در یک زمینه عاطفی قرار داشته باشد آن بهتر به یاد    می آورند. چرا که جریان و خط سیر عصبی از طریق عواطف افزایش می یابد. در واقع اگر یک مفهوم در یک زمینه ی عاطفی و احساسی یاد گرفته شود، دانش آموزان قادرند که آن مفهوم را بخاطر بسپارند و بهتر هم به خاطر بیاورند. لذا معلمان هنر باید از طریق درگیر ساختن دانش آموزان و ایجاد یک فضای مهیج در کلاس ، سرزندگی و پویایی کلاسهای درس خود را تضمین نمایند.

در واقع ، بسیاری از معلمان بر این نکته واقف اند که کودکان هنگامی با سهولت بیشتر یاد می گیرند که آنها از نظر عاطفی درگیر آموزش و یادگیری دروس شده باشند ، چرا که عاطفه توجه را هدایت می کند و توجه هم ، یادگیری و حافظه را.

این روال و مسیر ( تربیت هنری- برانگیختن عاطفی- توجه یادگیری و تقویت حافظه) الگویی را برای یادگیری پدید می آورد طبیعی است مغز انسان از طریق طراحی دروسی که الگو ها را می توان در آن ایجاد کرد کمک نمایند. این امر قطعاً از طریق تدریس دروس که نشان می دهند چگونه فعالیت های یادگیری کلاسی به طور طبیعی ، متناسب با موقعیت های واقعی زندگی است انجام می گیرد.

 

 تسهیل یادگیری اجتماعی

عمده ی یادگیری دانش آموزان اجتماعی است و این امر مستلزم آن می باشد که دانش آموزان با یکدیگر کار کرده و از هم یاد بگیرند و به طور مشارکتی مشکلات خودشان را حل کنند. هنرها ، موقعیت ها و فرصت های فراوانی را برای تعامل ، درک متقابل و یادگیری های اجتماعی فراهم می آورد.

اهمیت تربیت هنری را در منظر کمک و مساعدتی که به تحقق سایر اهداف نظام آموزشی  می کند، مورد بررسی قرار دهیم . شاید به شش هدف کلی برسیم  کیفیت زندگانی ، انسانیت ، تکثیر گرایی فرهنگی ، شهروندان ، آموزش عمومی ، رضایت شخصی (خودشکوفایی)

به عبارتی تربیت هنری فرصت هایی بدیع برای کسب نتایج مطلوب در زمینه های فوق را فراهم می کند. و نمی توان نقش و تأثیر مثبت و سازنده ی تربیت هنری را در بهبود یادگیری سایر حوزه های محتوایی مقوله ای یا قابل چشم پوشی جلوه داد.

دانش آموزانی  که به فعالیت های هنری اشتغال دارند، از موقعیت و پیشرفت تحصیلی و آموزشی بیشتر و بالاتری برخوردارند، این در حالی است که اعتقاد داریم سطح عملکرد تحصیلی کودکانی که تئاتر، موسیقی و هنر های تجسمی کار می کنند، بالاتر می رود، زیر هنر ها را در خدمت سایر موضوعات برنامه ی آموزشی مدرسه قرار می دهند و رشد     می کنند.

یک برنامه ی درسی متوازن و تلفیقی بهترین ابزار یادگیری در همه ی حوزه هاست ، دقیقاً به علت حصول چنین نتایجی است که تربیت هنری باید اساساً از همان ابتدای ورود دانش آموزان به نظام آموزشی مد نظر باشد.

این برنامه از سه سالگی شروع و تا پایان دبیرستان باید مستمراً ادامه یابد. در چنین دیدگاهی هنرها به هیچ وجه از معنا و مفهوم آموزشی و پرورشی جدا نمی باشد. به هر صورت     می توان نتیجه گرفت که ترتیب هنری با توجه به آثار و نتایج مختلفی که از نظر        زیبایی شناسی ، روانی و آموزشی دارد، باید به عنوان یک ضرورت و اولویت آموزشی از جایگاه شایسته ی خود برخوردار شود. چرا که بدون وجود یک تربیت هنری مناسب    ظرفیت ها و قابلیت های درونی دانش آموزان پرورش نیافته و کاملاً ناشناخته و مهجور باقی خواهند ماند.